اوایل شب، برق زندان قطع شده و آسایشگاه در تاریکی فرو رفته بود. تنها می شد با باریکه ی نوری که از پنجره به دیوار می تابید، رنگ خون را روی دیوارهای زندان تشخیص داد.من نیز در گوشه ای از دیوارهای محصور زندان نشسته بودم و با دلی دردمند و اندوهگین آخرین وصیت یکی از برادران آزاده را که لحظاتی پیش به شهادت رسیده بود، در خاطر مرور می کردم. او صادقانه و با زبان خاص خودش گفته بود: هر کدام از شما که به میهن اسلامی بازگشتید،از قول من به ملت عزیز ایران بگویید کسانی که به جمهوری اسلامی خیانت کنند من از آنها نخواهم گذشت و هرکس به اندازه ی خدمتی که کند، اگر لایق باشم، از او شفاعت خواهم کرد. به خانواده ام نیز بگویید من مردانه در برابر دشمن ایستادم و مردانه به شهادت رسیدم. صداقت و اخلاص او در بیان این گفته ها چنان بود که نمی توانستیم از فرو ریختن اشکهایمان جلوگیری کنیم و در آن فضای ملکوتی سوگند یاد کردیم که وصیت او و دیگر شهدای گرانقدر آزاده را به گوش ملت ایران برسانیم.
به کجا می نگری؟ به چه می اندیشی؟ ای به قربان دو چشمت آقا به سرانجام مسیر؟ یا در اندیشه ی روزی موعود؟ که دهی پرچم را ! برسانی تو به دستان گل سر سبد آل علی ! به کجا می نگری؟ به چه می اندیشی؟ به غریبی خودت؟ یا که در فکر شهادت هستی؟ گفتی بودی اینبار که نگردد تکرار قصه ی صلح امام مجتبی (ع) وعده دادی مارا , به قیامی خونین وعده دادی مارا , تو به یک عاشورا به کجا می نگری؟ به چه می اندیشی؟ ای سراپا همه عشق ! ما تو را میخواهیم ! ما همه عاشق رویت هستیم ! در رهت می مانیم ! و تو را یک رهبر و تو را هدیه ای از سوی خدا میدانیم ! و بدان ای آقا . . . اگر از سر هامان , اگر از تن هامان پشته ها جمع شود نفروشیم به کس تاری از موی شما ! نتوانم هرگز از مسیرت یک دم ! تو بگو یک لحظه ! دوری از روی شما اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای مدظله
بی رودر وایسی میخوام حرف بزنم تا بدونیم اکثر ماها کشکی کشکی می گیم عاشق امام زمانیم و الکی فقط ادا در میاریم که بگیم ماهم خیر سرمون منتظریم.
طرف میاد روز نیمه شعبان کلی شیرینی و آب میوه پخش میکنه تابگه منم منتظر امام زمانم اما تا چشمش میفته به یه عروس و دوماد تا می تونه جنس هاش رو گرونتر به اونا می فروشه و هی داد می زنه آقا بیابیا. بشین تا بیاد.
هر روز و شب میره مسجد نماز میخونه و به عبادت می پردازه اما تا ازش درباره یه جوون با تیپ متفاوت برای کار تحقیقات می کنن شروع می کنه به زیرآب زدن بعد ادعاشم می شه که منتظر امام زمانه و هی میگه آقا بیابیا. بشین تا بیاد.
طرف همکارش داره کارش رو انجام میده مثل بچه آدم و برا خانوادش یه لقمه نون حلال می بره اما بخاطر اینکه به پست و مقام همکارش برسه مدام میره پیش رئیسش و زیرآب همکارش رو می زنه بعد هی داد می زنه آقا بیابیا. بشین تا بیاد.
دوسه بار رفته حج و چندبارهم رفته کربلا و ادعاش میشه منتظر واقعیه ولی درست دوتا خونه اونورتر همسایش تو جهیزه دخترش مونده و دوسه تا خونه اینورتر بچه های همسایش سرگشنه زمین میزارن و هی داد میزنه آقا بیابیا. بشین تا بیاد.
طرف از بازنشستگی حقوق میگیره، زمین کشاورزی داره، دوسه تا خونه اجاره ای داره اما بازم برا 300 هزار تومن میره سرکار و جای کار یه جوون بیکار که میخواد خرج خانوادش رو در بیاره رو میگیره و ادعاش میشه منتظر امام زمانه و هی داد میزنه آقا بیابیا. بشین حتما برای تو یکی میاد.
آقا شرکت داره و چند تا کارمند، اما حق و حقوقشون رو نمیده یا دیر میده یا کامل نمیده و می دونه که حقوقی که داره می ده شرعا درست نیست اما ادعاش میشه منتظر امام زمانه و هی داد می زنه آقا بیابیا. بشین حتما میاد.
طرف روی پیشونیش از بس جای مهر مونده سیاه شده و همیشه تسبیح دستشه و ذکر میگه اما تا یه خواستگار میاد برا دخترش که از نظر اخلاق و دین ازش اطمینان داره ولی چون توان مالی کمی داره جواب رد میده و هی داد میزنه آقا بیابیا. بشین تا بیاد.
بنده خدا مسئول گزینش یه ارگان یا اداره هست اما بجای استخدام یه نفر که کار بلده و دلسوز، میاد فامیل خودشون رو که عرضه نداره رو استخدام می کنه با پارتی بعد هی داد می زنه آقا بیابیا. بشین حتما میاد.
حالا خودمونیم، شب تا صبح و صبح تا شب گناه می کنیم بعد ادعامون میشه منتظر امام زمانیم و برای ظهور قدم بر می داریم و هی داد می زنیم آقا بیابیا. بشینیم حتما میاد...
پ,ن: غیبت، تهمت ناروایست که سال ها به تو زده ایم و غافل از آنیم که تو مدت هاست آمده ای و این ماییم که رفته ایم. آقا جان برای آمدن ما دعا کن...
«(1) الحمد لله الذى هدانا لحمده، و جعلنا من اهله لنكون لاحسانه من الشاكرين و ليجزينا على ذلك جزاء المحسنين (2) و الحمد لله الذى حبانا بدينه، و اختصنا بملته، و سبلنا فى سبل احسانه لنسلكها بمنه الى رضوانه حمدا يتقبله منا و يرضى به عنا (3) و الحمد لله الذى جعل من تلك السبل شهره شهر رمضان، شهر الصيام، و شهر الاسلام، و شهر الطهور، و شهر التمحيص و شهر القيام الذى انزل فيه القرآن، هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان».
سپاس خدائى را سزاست، كه ما را براى سپاسگزارى خود راهنمائى نمود، و از سپاسگزاران قرار داد، تا براى احسان و نيكيش از شكرگزاران باشيم، و ما را بر آن سپاسگزارى پاداش نيكوكاران دهد، و سپاس خدائى را سزاست كه دين خود را به ما عطا نمود، و ما را جزو ملتخويش(اسلام) اختصاص داد، و در راههاى احسان و نيكيش رهنمون كرد،تا به وسيله نعمتش در آن راهها رفته و به سوى رضا و خوشنوديش دستيابيم، سپاسى كه آن را از ما بپذيرد، و به وسيله آن از ما خوشنود گردد.
رمضان در مکتب پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم ماه ضیافت خداست، در این مهمانی بزرگ الهی میزبان خداوند است و بندگان مومن او مهمان این دعوت الهی و ریاضت و زهد و مجاهده نفسانی و تقوا، وسائل پذیرایی آن.
و این سخن از پیام آور مکتب الهی است: «دعیتم الی ضیافة الله» رمضان ماهی است که شما را در آن به سوی ضیافت خدا خوانده اند.
یکی از تفاوتهای عمده ضیافت الهی با ضیافت مردمی در این است که در ضیافتی که از جانب مردم صورت می گیرد محور؛ دعوت بسوی طعام است و بهره بردن از آنچه هست. اما در ضیافت الهی محور، تقوی و ریاضت و مبارزه نفسانی با شهوات و امیال شیطانی است که از جمله ویژگیهای ان، بودن و نخوردن و قدرت داشتن و گناه نکردن و بر خواهشای دل «نه» گفتن است که تسلط بر نفس را تقویت می کند و بدون این هم نمی توان به وارستگی از خود و رسیدن به قرب الی الله رسید.
آری رمضان، ماه قرب است ماه گریز از خویشتن خویش و التجاء به پروردگار.
این مقام قرب حق تعالی است که تمامی انبیاء الهی و هم بندگان مخلص خداوند آرزوی رسیدن به آن را داشتند:
«و چشمان دلمان را جلوه ای از عنایت خود روشن فرمای تا پرده های نور را بدرد و به سرچشمه عظمت برسد»
این فرازی از مناجات تمامی ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین است که با آن پروردگار خود را می خواندند و در مقام معرفة الله فانی می گشتند لذا وارد شدن در وادی فیض الهی لیاقت و شایستگی می خواهد.
رمضان، هجرت درونی است برای سیر در دنیای باطن. برای مرور نفسانیات و اخلاقیات.
اگر دل را در اختیار صالحات گذاشتی اگر مشوق به خیر و تقوا و عشق به الله را، در دل مشعل ساختی، دیگر حسنات و صالحات جریان زلالی می شود که خود به خود از ان چشمه می جوشد و از درون به بیرون سرایت می کند و از قلب به اندام می رسد و از دل بر دیده تاثیر می گذارد اگر به دیدار رمضان می روی که لقاء خداوند نیز می باشد باید چهره جان را هم بیارایی و جمال باطن را هم داشته باشی.
رمضان، دوره تزکیه و تهذیب و تربیت و ساختن و مقاومت کردن و تحمل نمودن و چشیدن است ایام عفاف و کنترل و امساک و توجه به خدا و تقرب به پروردگار است.
دریغ... که این فرصت بگذرد و کاری نکنی که خدا را از خویش راضی کنی.
بنابراین محور ضیافت خدای تبارک و تعالی دعوت و لذات معنوی و روحانی و وارستگی کامل از بتهای درونی می باشد که رسیدن به این مقامات عالیه مقدمه ورود به معدن عظمت الهی است.
لذا باید تمامی حجابهای ظلمانی به حجابهای نورانی تبدیل گردد تا لیاقت ورود به بهشت الهی نصیب سالک الی الله شود اما کسی که هنوز نتوانسته است زنجیرهای وابستگی درونی و این حجابهای تاریک نفسانی را کنار بزند و توجهش را از عالم طبیعت به عالم روحانیت منعطف گرداند و حتی هیچ گاه توان خود را در جهت تهذیب نس بکار نینداخته است در اسفل السافلین که اخرین درجه حجب ظلمانیست قرار می گیرد؛ در حال که خداوند انسان را در عالیترین مقام آفریده است.«لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم»
رمضان دعوتی است معنوی و تو مهمان عرش خدایی. مگر نه اینکه مهمان باید به دلخواه صاحبخانه رفتار کند؟
مگر نه اینکه هر چه میزبان آورد باید تناول کرد و هر جا که او گفت آرمید؟
آثار و برکات روزه داری در دنیا، قبرو قیامت، محمد جواد مهری
برای رسیدن به مقام قرب الهی، توجه به این نکته ضروری است که تنها اجتناب از مبطلات فقهی کافی نیست انچه در رساله های عملیه مراجع معظم تقلید آمده، شرایط صحت روزه است و روزه صحیح با روزه مقبول فاصله زیادی دارد . روزه صحیح ان است که قضا و کفاره را ساقط می کند اما روزه مقبول علاوه بر شرایط صحت روزه، به امور دیگری نیز نیازمند است. از جمله اینکه تمامی اعضا و جوارح انسان باید روزه باشند چشم او به نامحرم نگاه نکند. گوش او شنونده غنا و غیبت نباشند. زبان او گوینده غیبت و تهمت نباشد. روزه داری که با این امور همراه است اگر چه قضا و کفاره ندارد اما روزه ای نیست که پروردگار عالم آن را بپذیرد روزه نیست که که وقتی روزه دار هنگام افطار می گوید: اللهم لک صمت. ملائکه گفته او را تصدیق کنند.
علاوه برا ین انسان باید به جایی برسد که دل او نیز روزه باشد؛ یعنی غیر خدا را وارد آن نکند و تمام توجه انسان به ذات باری تعالی باشد.
بهشت برای چنین روزه ای کم است؛ پاداش این روزه ذات خداوند متعال است و چه سعادتی بالاتر از این که چنین پاداشی نتیجه عمل انسان باشد و در تمام عالم وجود، تنها قلب انسان مومن است که ظرفیت چنین پاداشی را دارد.
در حدیث قدسی چنین آمده: «زمین و آسمان وسعت مرا ندارند تنها قلب بنده مومنم است که می تواند مرا در خود جای دهد.»
و معنای میهمانی خداوند تبارک و تعالی همین است انسان نباید در این میهمانی به کمتر از این راضی شود وگرنه باخته است.
با عرض سلام خدمت پدر و مادر همیشه مهربانم:ببخشید که آخر عمر زمانی که به من نیاز داشتید شما را تنها گذاشتم. بگذارید روی جوانی و جهالت، اکنون که این دست خط را می خوانید خداوند به من توفیق داده تا مهمان حضرت زینب شوم و بر سفره این بانوی گرامی بشینم و برای نزدیکتر شدن به این بانوی گرامی نیازمند و محتاج حلالیت و بخشش شما هستم..اگر از من بدرفتاری دیدید که دیدید مرا ببخشید و حلال کنید. در پایان زحمتی دیگر برای شما داشتم. مبلغ سیصد هزار تومان بابت رد مظالم از نیابت من بپردازید و از تمام اقوام آشنایان بالاخص همسايه ها و دوستانم برای من حلالیت بگیرید، شاید رفتاری از من سرزده و آنها دلخور شده باشند…. امیدوارم که وظیفه ام را به عنوان یک شیعه خوب انجام داده باشم در این دنیا از بدو تولد جز زحمت و نگرانی چیزی برای شما نداشتم امیدوارم در آن دنیا جبران کنم و مایه راحتی و آرامش شما باشم .
بسم رب الشهدا والصديقين
سالهاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده ی بشر تازیانه می زند. آن زمان که دروازه های بهشت باز بود هر کس با حرفه ای خود را به آن باب می رساند و ما نسل سومی ها هم که دستمان در گیر صفر و یک است بابی را گشودیم تا جرعه ای را تا شهادت بنوشیم. افتخار ما اینست که سرباز ولایت فقیه هستیم هرچند دستمان خالیست اما دل های مان پر است از عشق به ولایت.